ادامه ی زندگی پارت ( ۱ )

Atrina Mohamadian · 16:21 1403/02/03

توی اتاقم نشسته بودم و یکی پیام فرستاد نگاه کردم کیریتو بود 

________________________________________

کیریتو : سلام آسونا بیا به آدرس ... ساعت ۱۸ امروز دو تا خبر خوب دارم و بعد از مدرسه ی فردا برو خونه و لباس مدرسه هم بردار ممنون منتظره تو هستم ❤️

یعنی چه خبر خوبی هست ؟

یک نگاه به ساعت کردم دیدم وااااای ساعت ۱۶ است و به رسیدن آدرسه ۱ ساعت طول می‌کشه

لباسم را انتخاب کردم و پوشیدم بعد به مامان گفتم من امشب خونه نمی آیم و فردا بعد از مدرسه میام خونه اگه خبری بود پیام می‌فرستم

بعد حرکت کردم به سمت ...

کیریتو:

وای باورم نمی شد این دو آرزو ی منو آسونا واقعی باشه آدرسی به پارک نزدیک اونجا انتخاب کردم و ساعت هم فرستادم با آدرس پارک قرار بود ساعت ۱۸ اونجا باشیم .

یه نگاه کردم وااااای دقتی به ساعت نکرده بودم ساعت ۱۶ بود و ۱ ساعت دیگه می‌رسیدم سریع لباسام را پوشیدم و به ...(یکی از سورپرایز ها یک شخص است و ۰ یعنی آن شخصی که قرار است با او آشنا بشید ) و به ۰ گفتم بیاد داخل 0 ( 0 یعنی آن مکانی که پارک نزدیک آن را انتخاب کرده بود که با آن آشنا می شود )

یک روزنامه هم برداشتم و گفتم به مامان که من بعد از مدرسه میام اگر خبری شد میگم  خدانگهداری گفتم و زدم بیرون

آسونا :

پارک رفتم ساعت ۱۷:۵۵ دقیقه بود که یک صدا از پشت سرم شنیدم و یک نگاه انداختم اون ...

________________________________________

تمام شد

شرط داریم ۴ تا ۸ تا لایک ❤️ و ۴ تا ۶ تا کامنت 💬

🗨️⬅️💬

🤍⬅️❤️

ممنون منتظره پارت ۲ باشید